سار و صنوبر
سهم من از آفرینش درخت صنوبری ست
که ساری در میان شاخه هایش لانه دارد.
آن سار هر روز پیش از طلوع ، آواز غمناکی می خواند
که ساز روزانه سار است و صنوبر.
او پر می کشد با باد جنوب به جستجوی قوت.
برای جوجکانی که ندارند.
و به آغوش می پرورد صنوبر جوجکانی را که نیستند،عاشقانه به
انتظار.
و باز می گردد شامگاهان سار,
با راز هایی از آبنوس و ارغوان و سپیدار.
که آواز فردای آنهاست.
..
آن درخت صنوبر عاشق منم
و تو آن سار آواز خوان،
و جوجکانی که نبودهاند و نیستند, آوازمان.